شناخت ارزشهای فردی و زندگی بر اساس آنها درنهایت سرنوشت ما را رقم خواهد زد.
میتوان گفت زندگی بر اساس بالاترین ارزش ها، یک مسیر معنوی است. چون در مسیری گام برمیداریم که با درون ما همخوانی دارد و بهنوعی روح ما خواهان آن است. عاقلانهترین روش خدمت به دنیا انجام کارهایی است که دوست داریم. و در ضمن با این روش به دیگران هم خدمت میکنیم.
طبق دیدگاه دکتر دمارتینی زندگی بر اساس ارزشهای درونی سطوح مختلف دارد. ما با گذر از این مراحل رشد میکنیم. اگر همانطور که در مقاله دیگری عنوانشده بود فقط به دنبال حمایت و دوری از چالش باشید. اینیک ذهنیت یکبُعدی است و در این مرحله ما در پایینترین سطح رشد قرار داریم.
در مرحله بالاتر تابع افراد بانفوذ اطرافمان هستیم، افرادی مثل پدر و مادر یا معلمها.
یک مرحله که بالاتر میرویم تحتتأثیر گروههای هم سن و سال قرار میگیریم. چون میخواهیم توسط آنها تایید شویم و ما را دوست داشته باشند بهنوعی بر اساس قوانین آنها زندگی میکنیم.
درنهایت با صعود به سطح بعدی به این نقطه میرسیم که چالش و حمایت را بهطور یکسان میپذیریم. در این مرحله مخالفتهایی با ارزشهای ما هم وجود دارد و اگر نتوانیم این را بپذیریم عقب میکشیم درنتیجه به سطح پایینتر برمیگردیم.
درنهایت باید بدانیم اگر زندگی الهامبخش همراه با صمیمیت و یکپارچگی میخواهیم باید صعود کنیم. همه مراحل را پشتسر بگذاریم تا درنهایت به خود واقعیمان نزدیک تر شویم. چون هیچکس مثل شما نیست هیچکس ارزشهای شما را ندارد بنابراین تأثیری که شما میتوانید بر دنیا بگذارید را هیچکس دیگری نمیتواند داشته باشد.
بر این اساس یکی از بدترین ضربالمثلها این است:
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!
تلوس چیست؟
تلوس به معنای هدف ذاتی است. هدف نهایی یا پایانی هم بهنوعی معنای تلوس را متجلی میکنند. پس با توجه به آنچه تاکنون در مورد ارزش های فردی یاد گرفتهایم. میتوان گفت که تلوس همان ارزشهای ماست. یا ارزشهای فردی، همان تلوس ماست. جالب است بدانید سالیان دور در یونان ارسطو روی این موضوع مطالعه میکرد! و به موضوع ارزشها و هدف ذاتی موجودات توجهی ویژه داشت.
تلئولوژی:
بررسی کارکرد هر چیزی، با توجه به تلوس آن چیز را تلئولوژی میگویند. یعنی هر چیزی با توجه به غایت و هدفی که دارد کارکردش موردبررسی قرار میگیرد. میتوانید توضیحات بیشتر را در ویکیپدیا بخوانید.
وقتی مطابق تلوس خود زندگی میکنیم و دیدگاه تلئولوژی نسبت به زندگیمان داریم هر اتفاق را بر اساس تأثیری که بر مسیر ما دارد بررسی میکنیم. درواقع تأثیری که اتفاقات یا شرایط گوناگون بر حرکت ما در راستای ارزشهایمان دارند. همهچیز را طوری برنامهریزی میکنیم که تلوس ما محقق شود. در این شرایط دیگر موانع را سد راه خود نمیبینیم و با داشتن چنین دیدگاهی در برخورد با چالشها از خود میپرسیم این چالش…چه کمکی به من میکنه؟ چه چیزی رو به من نشان داد؟ چه چیزی یادم داد؟ تا در راستای ارزشهای خودم بهتر حرکت کنم. بدینصورت همیشه در مسیر ارزشهای خود پیش خواهیم رفت.
بهطور خلاصه اگر طبق ارزش های فردی خود زندگی نکنیم و به دنبال تحقق سرنوشت خود نباشیم:
• کمتر شاکر و قدردان خواهیم بود.
• حس کامیابی و انگیزه لازم را نداریم.
• پیرو دیگران خواهیم بود.
• دچار حواسپرتی هستیم و تمرکز کافی نداریم.
• دچار ذهن تکبعدی هستیم و این باعث رنج ما میشود.
در نقطه مقابل وقتی بر اساس ارزشهای فردی خود زندگی میکنیم و به دنبال تحقق سرنوشت منحصربهفرد خود هستیم:
• دیدگاه متعادل داریم که منجر به شادابی بیشتر ما میشود.
• قدردان و شکرگزار هستیم.
• حس کامیابی و انگیزه درونی داریم.
• تمرکز بیشتری داریم.
• تأثیرگذار هستیم.
کیفیت سوالات شما، کیفیت زندگی شمارا تعیین میکند:
هرروز زمانی را به خودشناسی و بررسی زندگی خود اختصاص دهید و در این زمان سوالات خوب از خود بپرسید. چون کیفیت سوالات شما کیفیت زندگی شما را تعیین میکند. و به یاد داشته باشید درگیر شدن با مسائل روزمره شمارا از صرف وقت برای خودتان بازندارد.
حالا با استفاده از سوالات خوب! ببینیم چطور بر اساس ارزشهای فردی خود کسب درآمد کنیم. اول این نکته را ذکر کنم که برای راهاندازی کسبوکار و مسائل مرتبط با آن باید آموزشهای مربوط به این موضوع را بگذرانیم و مهارتهای لازم را کسب کنیم. بهطور کل صرفاً با توجه به این تمرین به سراغ کاری نروید. با این تمرین فقط میخواهیم به سرنخهایی ابتدایی برسیم تا متوجه شویم برای کسب درآمد چه مسیری بیشتر مناسب ماست. حال به سراغ اولین سوال میرویم:
1- واقعا دوست دارم چهکاری انجام دهم؟ و چگونه بابت آن پول خوبی بهدست بیاورم؟
با صرف زمان کافی برای پاسخ دادن به این سوال بهکارهایی میرسیم که به آنها علاقهمندیم. با انجام این کارها کار و تفریح برای ما به هم نزدیک میشوند و لذت بسیار بیشتری از کارکردن میبریم. و درصورتیکه کیفیت خدمات ما خوب باشد پول خوبی هم بهدست میآوریم.
سؤال دوم ما را به سمت عملگرایی سوق میدهد. پاسخ به سوال اول بهتنهایی برای کافی نیست برای برداشتن گامهای عملی برای کسب درآمد به سراغ سوال دوم میرویم:
2- هفت تا از مهمترین اقداماتی که امروز برای نزدیکتر شدن به کسب درآمد میتوانم انجام دهم کدام است؟
چرا هدف مهم است؟
برای حرکت در راستای ارزش های فردی به اهداف نیاز داریم. بنابراین اهداف کمک میکنند همانطور که پیشتر اشاره شد در مسیر تحقق ارزشهای خود پیش برویم و درنهایت سرنوشتمان را رقم بزنیم.
خیلی از ما فکر میکنیم هیچ هدفی نداریم! برای پیشرفت در راستای اهدافتان، خود را از این طرز فکر اشتباه خلاص کنید. همانطور که در مقاله چگونه ارزش های فردی خود را شناسایی کنیم؟ ذکر شد رفتارمان، سرنخی به ما میدهد تا متوجه شویم به چهکارهایی علاقه داریم.
علّت این طرز فکر اشتباه چیست؟
مثلا گاهی این موارد را بیان میکنیم که: من کسبوکار ندارم. تحصیلات بالایی ندارم و… درواقع با گفتن این موارد خود را با دیگران مقایسه میکنیم. دیگرانی که کسبوکار یا تحصیلات دارند. و چون ما این ویژگیها را نداریم در مقابل آنها حس کمبود یا حقارت میکنیم.
درصورتیکه ممکن است زندگی و رفتار شما نشان میدهد که به طور مثال بهوقت گذراندن با کودکان و تربیت آنها علاقه دارید. بنابراین ارزش شما این است. باید آن را بپذیرید و اهدافی متناسب با آن تعیین کنید. چون اگر درگیر مقایسه خود با دیگران باشید. و بخواهید طبق ارزشهای آنها زندگی کنید دچار تضاد درونی میشوید. و زندگی با این روش باعث ایجاد مقاومت درون شما میشود. این نکته را هم مدنظر داشته باشید که اگر بخواهید، میتوانید ارزشهای خود را تغییر دهید و در مسیری دیگر گام بردارید که نیازمند فرآیندی چندمرحلهای به نام تغییر ارزشها است.
در مورد همین موضوع به داستان جالب آلفرد نوبل اشاره میکنم. آلفرد نوبل مخترع دینامیت است. شاید اسم جایزه نوبل به گوشتان خورده باشد مثلا جایزه صلح نوبل یا فیزیک نوبل و … اما چرا به افراد جایزهای میدهند که اسم چنین شخصی(مخترع دینامیت) روی آن است؟ شخصی که دینامیت را اختراع کرده جایزه صلح میدهد؟!
داستان از این قرار است که نوبل از معدود افرادی بود که در زمان حیات، توانست آگهی ترحیم خود را ببیند! وقتی برادر او فوت کرد. روزنامهها او را با برادرش اشتباه گرفتند و تصور کردند آلفرد نوبل فوت کرده. بنابراین آگهی ترحیم وی در روزنامهها منتشر شد که عنوانش این بود: آلفرد نوبل، تاجر مرگ درگذشت!
دیدن این عنوان در روزنامه باعث شد او متحول شود. دوست نداشت اینگونه به یادها سپرده شود. بنابراین پس از دیدن آن روزنامه وصیتنامه خود را تغییر داد. او تصمیم گرفت ثروت خود را برای خلق جوایز صرف کند. این جوایز به افرادی که بزرگترین منافع را برای بشریت به ارمغان میآورند تعلق میگیرد. اینگونه بود که جایزه نوبل شکل گرفت.
این داستان به ما نشان داد که با یک تصمیم واقعی میتوانیم سرنوشت خود را عوض کنیم و حتی پس از مرگ میراثی ارزشمند از خود بهجای بگذاریم.
چرا برای انجام کارها گله و شکایت میکنیم؟
برای بسیاری از ما پیشآمده است که کارهایی را به تکرار انجام میدهیم. و درعینحال مدام بابت انجامشان گله و شکایت میکنیم.
اگر به خاطر داشته باشید گفتیم رفتار ما هرگز دروغ نمیگوید. برای شناخت بیشتر خودمان باید به رفتارمان توجه کنیم نه آنچه میگوییم. در مورد شکایت کردن هم باید گفت، انسانها اگر در انجام ندادن کاری مزایای بیشتری نسبت به معایبش ببینند آن کار را انجام نمیدهند(دوباره بخوانید).
بر این اساس شکایت کردن واقعی نیست چون رفتارمان نشان میدهد که میخواهیم فلان کار را انجام دهیم. درواقع اگر به انجام کاری ادامه میدهیم مزایایی حس میکنیم حتی بهغلط! مثلاً بسیاری از افراد سیگار میکشند یا پُرخوری میکنند. این رفتارها مناسب نیستند اما یکی از علتهای ادامه این رفتار این است که آن فرد مزایایی در آن میبیند. مثلاً با کشیدن سیگار یا پرخوری احساس آرامش بیشتری پیدا میکند.
بهطور کل علت گله و شکایت این است که:
• نمیدانیم کاری که از انجام آن شکایت میکنیم چطور به ما کمک میکند.
• شرایط خود را با دیگران یا رؤیاهایی که داریم مقایسه میکنیم.
• امنیت وضعیت فعلی را به شرایط ناشناختهای که ممکن است کامیابی بیشتری برای ما داشته باشد ترجیح میدهیم.
• جایگزینی برای شرایط موجود نداریم.
اگر با خودتان صادق و روراست باشید. ارزشهای خود را بهدرستی شناسایی کنید. تلاش کنید بر طبق این ارزشها هدفگذاری کنید. زندگی خود را با ارزشهای فردی خود همراستا کنید تا از مسیر زندگی لذت ببرید و درنهایت سرنوشت منحصربهفرد خود را رقم بزنید.
در نقطه مقابل اگر به ارزشهای خود بیتوجه باشید و خودتان را زیر پا بگذارید دچار تضاد درونی میشوید درگیر منفی نگری خواهید بود و احساساتی مثل خشم و نفرت در شما ایجاد میشود. زندگی شما تحت تاثیر دیگران خواهد بود درنتیجه سرنوشت درخشانی را رقم نخواهید زد.